تعداد نشریات | 21 |
تعداد شمارهها | 586 |
تعداد مقالات | 8,734 |
تعداد مشاهده مقاله | 66,596,339 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,156,016 |
نقش حاکم در حجر سفیه | ||
فصلنامه مطالعات فقه و حقوق اسلامی | ||
مقاله 2، دوره 4، شماره 7، فروردین 1392، صفحه 29-42 اصل مقاله (166.4 K) | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22075/feqh.2017.1888 | ||
نویسندگان | ||
بیژن حاجی عزیزی* ؛ قدرت الله نیازی؛ راضیه حسنخانی | ||
همدان -دانش همدان | ||
تاریخ دریافت: 09 بهمن 1395، تاریخ بازنگری: 02 آذر 1403، تاریخ پذیرش: 09 بهمن 1395 | ||
چکیده | ||
چکیده سفیه یا غیر رشید انسان بالغی است که تصرفات او در امور مالی خویش عقلایی نباشد، اعم از اینکه پس از بلوغ به رشد دست نیافته باشد یا پس از بلوغ و رشد سفه به او عارض شده باشد. سفیه از جمله محجورین است اما آیا صرف حدوث سفاهت، موجب محجوریت سفیه گردیده و با زایل شدن آن از حجر خارج میگردد یا اینکه ثبوت و زوال حجر محتاج حکم حاکم است؟ اقوال فقها در این خصوص متفاوت و متکثر است. بعضی معتقدند به محض ظهور و حدوث سفه حجر ثابت میشود و با زوال آن مرتفع میگردد و در هیچ یک از دو مورد نیاز به حکم حاکم نیست. بعضی دیگر معتقدند که ثبوت و زوال حجر، متوقف بر حکم حاکم است مطلقا، عدهای نیز بر این باورند که ثبوت حجر نیاز به حکم حاکم ندارد اما رفع آن باید به حکم حکم باشد، و عدهای دیگر ثبوت مجدد را محتاج حکم میدانند اما زوال آن را نیازمند حکم نمیدانند و در نهایت گروهی از فقها بین سفه متصل به صغر و سفهی که بعد از بلوغ و رشد عارض میشود قائل به تفصیل شدهاند و در فرض نخست ثبوت و زوال حجر را نیازمند به حکم حاکم نمیدانند و در فرض دوم در هر دو مورد محتاج حکم میدانند. با بررسی دیدگاهها و اقوال مختلف به نظر میرسد که قول نخست، اقوی است زیرا رشد و سفه از مفاهیم عرفیه هستند و چنانچه فردی از نظر عرف رشید یا سفیه شناخته شود حکم مناسب بر آن بار میشود و نیازی به حکم حاکم نیست اما با توجه به اینکه واگذار نمودن تشخیص این قبیل امور که بعضاً پیچیده و مشکل است، به عرف موجب اختلاف و نزاع میگردد و اینکه در یک جامعه منظم حقوقی که دسترسی به حاکم وجود دارد رجوع به حاکم امری معقول و توجیهپذیر است لذا نظر دوم میتواند مرجح باشد | ||
کلیدواژهها | ||
حجر؛ سفیه؛ رشید؛ حاکم؛ سفه متصل به صغر | ||
عنوان مقاله [English] | ||
The judgeâs role in incompetentâs incapability | ||
نویسندگان [English] | ||
B. Hajiazizi؛ Gh. Niazi؛ R. Hassankhani | ||
چکیده [English] | ||
Abstract The incompetent, also called immature, is someone whose occupying in his own possessions is not rational, whether he has not accomplished maturity after adolescence or has faced prodigality after maturity and adolescence. The incompetent is among the interdicted people, but the question is that just occuring the prodigality results in the incompetentâs interdiction and the elimination of the prodigality leads to the cancellation of the interdiction, or the constancy and cessation of interdiction needs the judgeâs sentence. The jurists have many different ideas about this matter. Some believe that interdiction gets confirmed as soon as prodigality occurs and eliminates as it obviates they also claim that there is no need to judgeâs sentence. Others believe that whether confirmation or elimination of interdiction is based on the judgeâs sentence. There are also some who believe that the judgeâs sentence is not necessary in the confirmation of interdiction but essential to eliminate it. Another group believes that just further confirmation of interdiction and not its elimination needs the judgeâs sentence. Finally, there is a group of jurists who believe that the interdiction due to failing to accomplish maturity and facing prodigality after maturity are different. They believe that in the first case, judgeâs sentence is not needed whether to confirm or eliminate interdiction, but it should be present for both actions in the latter. | ||
کلیدواژهها [English] | ||
interdiction, incompetent, mature, judge, prodigality connected to immaturity | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,652 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 874 |